آسیبهای روانی پابرجا در کامبوج، میراث سیاستهای جنگی کیسینجر
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۱۰۱۹۸
در پی مرگ «هنری کیسینجر» وزیر پیشین امور خارجه آمریکا و از افراد تاثیرگذار در تعیین سیاست خارجی این کشور در جنوب شرق آسیا در دوران جنگ ویتنام، روزنامه نیویورکتایمز با انتشار یادداشتی به بیاعتنایی او به تلفات و آسیبها در میان غیرنظامیان در جنگ پرداخت.
به گزارش ایران اکونومیست، رسانه آمریکایی با اشاره به سیاستهای جنگطلبانه کیسینجر نوشته «چهل سال پس از آن که ارتش آمریکا به دهکده «تروپیانگ فلونگ» در کامبوج حمله کرد، اهالی آن همچنان دچار آسیبهای روانی هستند».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزنامه نیویورکتایمز در شرح این حمله نوشته است: بازماندگان میگویند با آغاز این حمله در سال ۱۹۶۹، بالگردهای آمریکایی مرتب دهکده را به رگبار میبستند، سقف شالیپوش خانهها را از جای میکندند و با مسلسل کسانی را که فرار میکردند یا زنان و مردانی را که در مزرعههای شالیکاری مشغول به کار بودند را هدف میگرفتند یا با راکتهای آتشزا خانهها را به آتش میکشیدند. هواپیماها بمب یا کانیسترهای ناپالم را فرو میریختند که باعث انفجارهای آتشین میشدند.
«اون هین» کدخدای این دهکده به «نیک تورس» نگارنده این یادداشت در سال ۲۰۱۰ گفته است «برادرزادهام کشته شد؛ شکمش پاره شده بود. برادر بزرگترم نیز در حملهای هوایی مجروح شد. در طی این حمله، آنها به پاگودا رفتند اما آمریکاییها روی آن هم بمب انداختند.»
این دهکده در مقایسه با دیگر دهکدههای کامبوج که در مرز ویتنام قرار داشتند، خوشاقبال بود. به گفته ۶ نفر از بازماندگان این درگیری که نگارنده این یادداشت با آنها گفتوگو کرده است، حدود ۱۵ نفر از اهالی این دهکده در جنگ ویتنام کشته شدند. در دهها دهکده نزدیک به آنجا، بازماندگان خاطرات مشابهی از حملات نیروهای آمریکایی از سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ روایت میکردند.
نیویورکتایمز مینویسد: معمار اصلی رنج آنها هنری کیسینجر بود که چهارشنبه گذشته در ۱۰۰ سالگی درگذشت و زمانی، تحسینشدهترین مرد آمریکا نام گرفته بود.
کیسینجر به عنوان وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی در دوران ریاست جمهوری «ریچارد نیکسون» و «جرالند فورد» تعیینکننده سیاستهای جنگ آمریکا در جنوب شرق آسیا بود. تصمیم او برای گسترش جنگ ویتنام به کامبوج موجب کشته، مجروح و آوارهشدن صدها هزار غیرنظامی شد. تاثیر این سیاستها هنوز باقی مانده است و تنها محدود به دهکدههای بمبارانشده کامبوج نیست. بیاعتنایی او به تلفات و آسیبها در میان غیرنظامیان در جنگ، طرح اولیه اعمال قدرت نظامی آمریکا شد که پیامدهای مرگباری برای غیرنظامیان در عراق، افغانستان، سومالی، سوریه و جاهای دیگر به همراه داشت.
هنری کیسینجرتورس مینویسد: بر اساس گفتوگوها با بیش از ۷۵ بازماندگان کامبوجی و آرشیو اسناد نظامی آمریکا که پیشتر محرمانه بودند، شواهد گزارشنشدهای از صدها تلفات و خسارات در میان غیرنظامیان وجود دارد و تحقیقات من نشان میدهد آقای کیسینجر بیش از آنچه پیشتر تصور میشد، مسئول جان باختن غیرنظامیان بوده است. به طور مثال، دستور کیسینجر به دستیار امور نظامی خود ژنرال «الکساندر هِیگ» مبنی بر «فرو ریختن هر چیزی که به پرواز درمیآید روی هر چیزی که حرکت میکند» باعث افزایش ناگهانی حملات هوایی و کشتهشدن هشت غیرنظامی کامبوجی طی حملهای توسط یک بالگرد مسلح آمریکایی در مه ۱۹۷۱ شد.
گفتوگوها و اسناد نشاندهنده بیاعتنایی تعجببرانگیز کاخ سفید به جان مردم کامبوج و شکست آن در ارزیابی اقدامات نظامی آمریکا، تحقیق درباره سوءرفتارهای احتمالی یا پاسخگو کردن نظامیان آمریکا بود. این عملکرد ناموفق در پاسخگو کردن نظامیان و مسئولان مربوطه به ایجاد ذهنیتی در امنیت ملی آمریکا کمک کرد که ارتش آمریکا مرتب مردم عادی را با مبارزان دشمن اشتباه گرفته، مرگ و جراحات غیرنظامیان را تاسفبار اما گریزناپذیر دانسته و نتوانسته است مانع تکرار یا تنبیه بانیان آن شود. این الگو در نمونههای اخیر جنگها ابدی آمریکا نیز به کار بسته شده است.
به طول مثال، این تحقیقات روزنامه نیویورکتایمز در ۲۰۲۱ بود که پنتاگون را مجبور کرد اقرار کند حملهای به یک هدف مشکوک به تروریستی بودن در کابل افغانستان، منجر به کشتهشدن ۱۰ غیرنظامی شد که هفت نفر از آنها کودک بودند. یک تحقیق دیگر که توسط روزنامه تایمز در همان سال انجام شد، فاش کرد که در حملات هوایی عراق و سوریه از اطلاعات ناقص استفاده شده و هدفگیریها در آن غیردقیق بودهاند که منجر به جان باختن هزاران انسان بیگناه شد.
نگارنده در یادداشت خود اشاره میکند که طبق تحقیقات او برای پایگاه خبری-تحلیلی آنلاین اینترسپت، هیچ فرد آمریکایی، چه سرباز در میدان و چه مقامات کاخ سفید، مهمتر از همه کیسینجر، در این میان، برای صدها مورد تلفات و آسیب در میان غیرنظامیان در کامبوج پاسخگو نشدند.
حمله پهپادی آمریکا به خانهای مسکونی در کابلمنتقدان کیسینجر، از جمله «بن کرنان» مدیر پیشین «برنامه مطالعات نسلکشی» در دانشگاه ییل میگویند مسئولیت عمده حملات در کامبوج بر عهده او است که در نهایت منجر به کشته شدن ۱۵۰ هزار غیرنظامی شد، حدود ۶ برابر بیشتر از غیرنظامیانی که تصور میشود آمریکا در حملات نظامی در پی ۱۱ سپتامبر کشته است. سیاستهای دولتمردان چنان باعث ثباتزدایی در کامبوج شد که گروه « خِمِرهای سُرخ» توانستند قدرت را در این کشور در دست بگیرند و کل ملت کمجمعیت آن را گرفتار کارزار کابوسگونه کار زیاد از حد، گرسنگی و کشتار کند که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ منجر به کشته شدن حدود ۲ میلیون نفر شد.
کیسینجر دههها از پاسخ به سوالات درباره بمباران کامبوج رویگردان بود و اظهارنظرهای علنی او با ابهاماتی همراه بود. او درباره جلسه استماع تاییدش به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا در سال ۱۹۷۳ که در آن تخمین زده بود حملات آمریکا در مدتی که او مسئولیتی در جنگ بر عهده داشته، منجر به کشته شدن ۵۰ هزار غیرنظامی کامبوجی شده بود، گفت «من فقط میخواستم شفافسازی کنم که این، بمباران کامبوج نبود بلکه بمباران ویتنامیهای شمالی در کامبوج بود.»
او در مواجهه با سوالاتی درباره ناهمخوانی بمباران نکردن کامبوجیها اما به نوعی کشتار حداقل ۵۰ هزار نفر از آنها توضیح زیادی نداد. کیسینجر همچنین پاسخی به سوالات درباره صدها مرگ دیگر و شکایات قربانیان کامبوجی پاسخی نداد.
بمباران کامبوج در سال ۱۹۷۰افراد دهکده کامبوج یتروپیانگ فلونگ میگویند پیش از جنگ زندگی بهتری داشتند؛ اگرچه زندگی آسانی نداشتند اما مواد غذایی فراوان بود و در خانههای خوب و مستحکمی زندگی میکردند.
در پایان این مطلب آمده است: هنری کیسینجر هرگز پاسخگوی رنجهایی نشد که در کامبوج یا دیگر کشورهایی به بار آمد که «سیاست واقعی» مد نظر او به کار بسته میشد. از زما مرگ او، صدای قربانیان سیاست خارجی او از بسیاری از مراسمهای یادبود غایب بوده است که برای او برگزار شد. این صداها باید شنیده شود. کیسینجر ۵۰ سال از مسئولیت آسیبهای روحی به بار آمده در این دهکده و دیگر جاهای کامبوج شانه خالی کرد. او نباید در مرگش هم اجازه این کار را داشته باشد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: میان غیرنظامیان منجر به کشته شدن نیویورک تایمز هنری کیسینجر سیاست ها آسیب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۱۰۱۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جعل نام خلیجفارس کار انگلیسیهاست
بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
به گزارش مشرق، بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیسجمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بیاعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.
انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئلهای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.
ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیجفارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصهای بود تا به مناسبت روز خلیجفارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیجفارس» به گفتوگو بنشیند که در ادامه می خوانید.
نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را بهکار برد، چهکسی یا چه رسانهای بود؟
رسانه انگلیسی بیبیسی بود. جمال عبدالناصر در سالهای ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسیها این نام را بهکار بردند.
انگیزه بیبیسی برای این مناقشه چه بود؟
درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکاییها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیجفارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحیاش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.
ما ایرانیها برای حفظ منافع ملیمان در این بین چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیجفارس است. نقشههای ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسیها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامهریزی کردند. حتی کوچ خاندانهایی از شبهجزیره نجد و حجاز به جزایر خلیجفارس جزو برنامههای مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.
به تعبیری میتوان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه بهطور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیفهای خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیجفارس کردند و در بحرین حاکمیت را بهتدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامهریزیهای حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه بهوجود آوردند.
جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوهای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟
جمهوری اسلامی ایران به نام خلیجفارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکاییها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکاییها هم پس از انگلیسیها و بعد از انقلاب در دایره ایرانهراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیجفارس مصرانه تأکید دارد.
شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیجفارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال میکرد؟
آنها بهدلیل سلطه انگلیس و آمریکا بیتفاوت از اصل موضوع میگذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه میکردند.
نمونه بارز این مصداق در چه موردی بهطور بارز خودش را نشان میدهد؟
در مورد بحرین. نامهای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا مینویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه مینویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سالهای ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکاییها و انگلیسیها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.
اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره میکند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچکس نمیگوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسیها در بحرین اعتراض میکند.
مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب میشد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسیها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بیتوجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض میکرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع میگرفتند.
بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوههایی دریافت میکرد، روشن است.
سیاست رژیم شاه در قبال خلیجفارس به همینها خلاصه میشد؟
حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خطمشی تعیین میکند. دولت برای آنها چنان بیاهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانهتر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچیک، آن قیود را نداشتند و نمیپذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همینطور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت میکردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها میدیدیم و به جای میآوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بیعرضه و بیلیاقتیاش را در همه امور نشان میداد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمیکرد.
چرا؟
چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت میکردند.
ترامپ ظاهراً نخستین رئیسجمهور آمریکاست که نام خلیجفارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دستکم در گفتار رعایت کردهاند که برای ذکر نام خلیجفارس به نقشهها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصیتان درباره جهتگیری او چگونه است؟
به قول خود آمریکاییها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمیخواهم آن عبارت زشت را بهکار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوریخواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانیشان سخن میگویند.
پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکتهای است که خود حاکمیت به آنها میگوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد میکنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوریخواهان و دمکراتها وجود ندارد.
مطالبی که مطرح میشد، سیاست جاری آنهاست؛ حال میخواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را بهعنوان مدافع صلح جهانی مطرح میکرد یا نیکسون بهگونهای دیگر.
آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمیکنند که به منافع و موقعیتشان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیجفارس با هم مشترکاند؛ بنابراین توصیه میکنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرفها را دیگران در آمریکا بهگونهای دیگر زدهاند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیجفارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی میگویند اما عمدتا منافع اصلیشان را درنظر میگیرند.
بهعنوان مورخ و تاریخدان میخواهم نظر شما را در اینباره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لسآنجلسیها) و مشخصا کسی که ترانهای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، بهرغم موضعگیریهای سیاسی در زمینههای دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیجفارس ندارد. او اتفاقاً میگوید من آدمی سیاسی نیستم، اما بهخودش اجازه میدهد که درباره سیاستهای خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟
اینها ۳دستهاند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلویاند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیمگیری میکنند و خطمشیشان همین است.
دستهای دیگر، تحصیلکردگان غرب هستند که نسل دومشان مثل ولیرضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخسفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت میکنند.
دسته سوم آدمهای عادی را دربرمیگیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش میکردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کمو بیش تحتتأثیر رسانههای غربی هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.
خوانندهای از این دست در کدام دسته جای میگیرد؟
لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم هستند.
دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان میدهند.
تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیجفارس و خلیج عربی چیست؟
این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور میکنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیجفارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم بهگونهای که کوچکترین خدشهای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او میگوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال میخواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.
در عین حال که خلیجفارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمیکنیم و پذیرفتهایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپاییها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم میشماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمههای استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.
خلیج فارس خانه ما است
رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما میبینید دشمنان حرفهای بزرگتر از دهان خودشان میزنند، همهاش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. مینشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیجفارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیبغریبی! او از آن طرف دنیا میآید اینجا رزمایش راه میاندازد؛ شما اینجا چهکار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیجفارس شما چهکار میکنید؟ خلیجفارس خانهی ما است. خلیجفارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیجفارس بهاضافهی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.
بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲